مطابق گزارش بی بی سی، دی میستورا فرستاده ویژه سازمان ملل متحد در افغانستان، یک کشیش آمریکایی را که ماه گذشته یک نسخه قرآن مجید را به آتش کشید، مسئول خشونتهای روز جمعه در شهر مزار شریف دانسته است که منجر به کشته شدن چندین کارمند این سازمان شد.
فرستاده ویژه سازمان ملل متحد برای افغانستان گفته است: "فکر نمی کنم ما باید افغانها را مقصر بدانیم، ما باید کسی را مقصر بدانیم که اصل ماجرا را رقم زد، کسی که قرآن را به آتش کشید. آزادی بیان به معنای آزادی اهانت به فرهنگها، مذاهب و سنتها نیست."
این اتفاق احمقانه و سخیف غیر انسانی از سوی یک کشیش به نام وین سپ، به تاریخ بیستم ماه مارچ (مارس) در حضور تری جونز، کشیش جنجالی که سال گذشته قصد سوزاندن قرآن را داشت، رخ داد.
او گفته است که یازده کارمند این سازمان به شکل موقت از شهر مزار شریف به کابل خواهند رفت، تا دفتر آنها که در روز جمعه مورد حمله قرار گرفت، بازسازی شود. همچنین آقای دی میستورا گفته است که حملات روز جمعه نباید "به حضور و فعالیت سازمان ملل متحد در افغانستان، در این شرایط حساس خدشه وارد کند."
ادامه تظاهرات ها در افغانستان در اعتراض به سوزاندن قرآن کریم
در تازه ترین رشته از تظاهرات در افغانستان، علیه سوزاندن قرآن کریم، توسط کشیش آمریکایی، صدها نفر در شهرهای قندهار در جنوب و جلال آباد در شرق این کشور راه پیمایی کرده اند.
این راه پیمایی بدنبال تظاهرات خشونت آمیز روز جمعه در شهر مزار شریف، در شمال افغانستان صورت می گیرد که در اثر آن چهارده نفر، به شمول کارمندان سازمان ملل متحد و شهروندان افغانستانی کشته شدند. روز شنبه این هفته نیز در جریان تظاهرات مشابهی در شهر قندهار، ده نفر کشته شده و دهها تن دیگر زخمی شدند.
تظاهرات روز یکشنبه در قندهار، در برابر دفتر سازمان ملل متحد صورت گرفت و گزارشهایی نیز حاکیست که گردهمایی های کوچک تری در دو ولسوالی دیگر قندهار نیز برپا شده است. این تظاهرات به شهر شرقی جلال آباد، مرکز ننگرهار نیز گسترش یافته و صدها تظاهرکننده به شکل مسالمت آمیز راهپیمایی کردند. این تظاهرکنندگان که شعارهای علیه آمریکا سر می دادند، یک آدمک باراک اوباما، رئیس جمهوری این کشور را به آتش کشیدند
در ادامه ای تظاهرات مردم افغانستان، در واکنش به جسارت احمقانه کشیش آمریکایی -تری جونز، در ایالت فلوریدای آمریکا-، به ساحت قرآن مجید، اعتراضات مردمی امروز نیز ادامه یافت. بر اساس گزارش ها از قندهار، از اوایل صبح امروز شنبه 13 حمل(فروردین) صدها تن از مردم این شهر در اعتراض به سوزاندن قرآن کریم توسط کشیش آمریکایی دست به تظاهرات زدند. تا این که جمعیت تظاهرکنندگان افزایش یافته و از کنترل پولیس خارج شدند. جمعیت تظاهرکننده در نزدیکی مقر فرماندهی پولیس قندهار، تجمع کرده با سردادن شعارهای ضد آمریکایی انزجار خود را از نظامیان خارجی ابراز داشتند.
مطابق گزارش سایت افغان پپر، این تظاهرات به درگیری با پولیس انجامیده و تا هنگام گزارش خبر، چهارتن کشته و 15 زخمی برجای گذاشته است. ولی بر اساس گزارش بی بی سی، تعداد کشته ها به 9 نفر و زخمی ها به بیش از 70نفر افزایش یافته است. همچنین در قسمت های مختلف شهر قندهار چندین موتر نیز به آتش کشیده شده است و چندین ساختمان نیز تخریب گردیده است.
زلمی ایوبی، سخنگوی والی قندهار گفته است: "راهپیمایی حق مردم است، اما شماری از راهپیمایان در تظاهرات امروز موترهای (خودروهای) مردم را آتش زده اند، مغازه ها را سوزانده و در خیابانها لاستیک های موترها را آتش زده اند."
این در حالی است که روز جمعه نیز در پی تظاهرات خشونت آمیزی در شهر شمالی مزار شریف، شماری از تظاهرکنندگان به دفتر سازمان ملل حمله کردند و دست کم 12 نفر کشته شدند. هفت تن از کشته شدگان این حمله شامل سه کارمند خارجی دفتر نمایندگی سازمان ملل، یوناما، و چهار تن دیگر نگهبانان نپالی این دفتر بوده اند.
همچنین شهر هرات در غرب، و شهر بامیان در مرکز افغانستان هم در روز جمعه شاهد تظاهرات مسالمت آمیزی در اعتراض به سوزاندن قرآن در آمریکا بوده است. قابل یادآوری است، عکس مربوطه نیز متعلق به مردم هرات در تجمع اعتراضی در مقابل جسارت کشیش آمریکایی، در استادیوم شهر هرات است.
آنان با بی رحمی تمام با قیچی جراحی انگشتان کودک بی دفاع 15 ساله افغان را قطع کردند تا از آن به عنوان افتخاری برای خود یاد کنند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان، اخیراً روزنامه رولینگ ستون تصاویر گروهی از نظامیان آمریکایی را منتشر کرده بود که پس از کشتار غیرنظامیان افغان با اجساد آنها به گونه تمسخر آمیز رفتار می کردند. این گزارشها به طور مستند حکایت از قتل و قطع اعضای بدن افراد ملکی(غیر نظامی) میکند.در این مقاله از کشتارهای بی رحمانه یک گروهی از نیروهای آمریکائی با نام «گروه کشتار» از زبان خود آنها نقل شده و یکی از این موارد را به شکل زیر شرح داده شده است:
بعد از آنکه یک تعداد از افسران بلوک 3تولی موسوم به برافو نیروهای امریکایی مصروف دیدار با یک بزرگ قومی بودند، دو سرباز آنها از سایرین کمی فاصله می گیرند و آرام آرام نزدیک یک مزرعه خشخاش در آن قریه می گردند، هدف این سربازان فقط شکار انسانها است. یکی از این سربازان در جریان تحقیقات چنین اعتراف کرد نظر همه ما این بود که وقتی کسی را شکار میکنید، باید ببینید که شاهدی در آنجا وجود نداشته باشد.
این دو سرباز، جرمی مورلاک و اندرو هولمز متوجه میشوند که یک دهقان بچه یگانه جنبنده ای بود که به چشم میخورد. بهترین موقع برای این سربازان مساعد بود چون کسی از عملکرد آنها واقف نمی شد، متاسفانه این بار نوبت شکار این دهقان بچه بی دفاع رسیده بود.
وی که فقط 15 سال داشت هنوز چهره معصوم و کودکانه اش عوض نشده بود. این دو سرباز فقط چند سال اندکی از وی بزرگتر بودند، مورلاک 21 سال و هولمز 19 سال دارد. نام این پسرک گل محمد دین بود.گل محمد دین هیچ چیزی در دستش نبود که میتوانست خطری محسوب شود و با جبین باز و چهره خندان به سوی سربازان نگاه می کرد. مورلاک میگوید گل محمد دین هیچ تهدیدی را متوجه ما نساخته بود.
در این موقع این دو سرباز عقب یک دیوار گلی پنهاد شده و بمب دستی را به جانب این پسرک که هنوز آرام بجایش ایستاده بود، پرتاب کردند و وی را از نزدیک تیرباران کردند.
محمد دین به زمین می افتد، کلاهش دور پرتاب شده و از سرش خون جاری میشود. آواز مهیب اسلحه دامان قریه خاموش و خوابیده را فرا می گیرد. این چنین صدای شلیک مرمی دیگر سربازان را به حالت آماده باش قرار میدهد، اما این بار سربازان واکنش نشان نمی دهند. وقتی سرتیم گروه کمک از آنها پرسید چه اتفاقی افتاده است، پاسخ دادند این پسر با بمب دستی بر ما حمله کرد و ناگزیر بر وی شلیک کردیم.
اما خیلی واضح است که هیچ حقیقتی را در ادعای این دو سرباز نمیتوان یافت. چگونه ممکن است که یک طالب با تنها یک بمب دستی بخواهد یک بلوک نیروهای خارجی را در روز روشن، چه رسد به اینکه در یک مزرعه باز بدون هیچ گونه محافظت از خودش، مورد حمله قرار دهد!
حتی تورن میچل که مسئول عمومی تیم کمک بود با شنیدن ادعای این دو سرباز تعجب کرد که این داستان احتمالاً غلط است. اما، میچل با وجود این که فکر می کرد شاید محمد دین هنوز زنده باشد، هیچ گونه کمک اولیه را به وی دستور نداد، برعکس امر کرد که مطمئن شوند که این پسرک مرده است و به همین دلیل سرباز دیگری دو مرمی دیگر را به بدنش شلیک کرد.
سربازان در حالی که جسد این پسرک را برای گرفتن عکس برهنه کرده بودند، در کنار جسد این کودک با خوشی تمام از عملکرد شان عکس های یادگاری گرفتند. از موهای سر این کودک مقتول محکم گرفته و لحظات خوشی شان را جشن گرفتند.
آنان با بی رحمی تمام با قیچی جراحی انگشتان این کودک را قطع کرد و برای تحفه برای هولمز به عنوان تجلیل از اولین قتل، داد. همکاران هولمز گفتند وی این انگشتان را می خواست خشک کند و برای همیشه نزد خود نگهدارد و به آن افتخار کند!!! این تصاویر که دل هر انسانی را به درد می آورد نشان دهنده چیست؟ آیا وجدانی در غرب بیدار مانده است که با دیدن این تصاویر بیدار شود؟! تو خود حدیث مفصل بخوان از مجمل!
به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان به نقل از منابع مردمی ، تظاهراتی که بنابر اعتراض به سوزاندن قرآن کریم _توسط یک کشیش آمریکایی _ در مزار شریف برگزار شده بود به خشونت گرایید و تظاهر کنندگان پس از ادای نماز جمعه به سوی دفتر سازمان ملل متحد رفته این دفتر را به آتش کشیدند. در این حادثه حدود 30 تن کشته و زخمی شدند. در میان کشته شدگان 8 تن از کارمندان سازمان ملل متحد در مزار شریف نیز دیده می شود. در گزارش دیگری گفته شده است که رییس دفتر یونیما و معاون سیاسی این دفتر در میان کشته شدگان می باشند.
تصوف تا اواخر سده پنجم و اوائل سده ششم هجری در خراسان یا افغانستان امروزی به اوج خود رسید و ولایات بلخ، هرات و غزنی از مراکز اصلی تصوف اسلامی به حساب می رفتند.
اما حمله چنگیز بر خراسان در سده سیزدهم و تخریب بسیاری از شهرهای بزرگ این کشور، تصوف و اهل صوفیه سخت آسیب دیدند.
به گفته سید مخدوم رهین، وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان، هرچند شماری از صوفیان بزرگ توانستند اصالت تصوف را حفظ کنند، ولی حمله مغول بر خراسان، افزون بر تصوف، بسیاری از رشته های علوم در خراسان را متأثر ساخت.
آقای رهین گفته است:"با هجوم مغول به خراسان تباهی در تمام شئون زندگی رخ داد.با قتل عام ها و با ویرانی کامل شهرهای بزرگ ما، دیگر همه چیز میان مردم زجر دیده فرق می کرد. از آن به بعد دیگر ابنسینایی ظاهر نشد در فلسفه، از آن به بعد دیگر ابوریحان بیرونی و ابو نصر فارابی به وجود نیامد."
به گفته وی:"به همین ترتیب، این حادثه بر تصوف و شیوه بینش عارفانه نیز اثر گذاشت. پس از این حادثه تصوف اسلامی آن اصالتی که در قرون سوم و چهارم و پنجم داشت، دیگر فرق کرد."
به گفته محققان، پس از این حادثه، تصوف اسلامی دچار دگرگونی هایی شد که ریشه در اصالت تصوف نداشت و پدیده هایی منفی از جمله "توجه به بیکارگی، مفت خوری و کم علاقگی به کسب علم"وارد تصوف شد.
بدعت؟
همچنین در مورادی تصوف با "بدعت هایی" هم درآمیخت و این وضعیت تا سالیانی دراز ادامه یافت.
به گفته متین مونس، محقق تصوف، افزون بر جنگ های متعدد در دوره های مختلف، صوفیان به دلیل نفوذ مردمی خود مورد حسادت شماری از حکام و متشرعین نیز قرار گرفتند و مجبور به هجرت به سایر کشورهای اسلامی شدند.
آقای مونس گفته است:"گاهی شماری از افراد، که محتسب بودند و شیوه تفکر عارفانه برای شان قابل تحمل نبود، بر صوفیان از مجراهای مختلف فشار وارد کردند. صوفیان در افغانستان از نفوذ مردمی برخوردار بودند و به همین دلیل روابط خوبی با حکام داشتند. این مساله هم سبب می شد تا صوفیان از سوی برخی اراکین تنگنظر متأثر شوند. جدال ها میان متشرعین و صوفیان در مورد شیوه بینش آنها هم سبب شد تا صوفیان از مناطق شان به سایر کشورها هجرت کنند."
دهه های اخیر نیز، عصر پر نشیب و فرازی برای تصوف و اهل صوفیه در افغانستان بوده است. در این دهه ها حتی افرادی ظهور کردند که افزون بر چهار سلسله تصوف قادریه، نقشبندیه، سهروردیه و چشتیه دست به ایجاد شاخه های دیگری زدند.
شاخه ناجیه که در میان مردم به طریقه "خواهران و برادران" مشهور است، یکی از این شاخه ها است.
جنگ
علاوه بر این، مشکلات مختلف سیاسی، اجتماعی و جنگ های سه دهه اخیر نیز تصوف را در افغانستان تحت تاثیر قرار داده است.
سید محمود گیلانی، که نیاکانش از پیشوایان صوفیه در افغانستان بوده اند، می گوید که در سالهای تجاوز شوروی سابق به افغانستان، دهها مرشد و سالک صوفیه از سوی حکومت تحت حمایت شوروی سابق کشته شدند.
آقای گیلانی گفت:"زمانی که کودتای کمونیستی به وقوع پیوست، بسیاری از شیوخ صوفیه و پیروان آنها از سوی کمونیست ها بازداشت شدند و از بین رفتند. تصوف در جنگ های سه دهه اخیر متأثر شده است."
به گفته محققان، وجود مشکلات مختلف سیاسی و اجتماعی در دهه های اخیر در افغانستان، زمینه را برای سوء استفاده ها از محافل صوفیه نیز مساعد ساخت.
"خانه جاسوسان"
مولوی حبیب الله حسام، متشرع افغان، ادعا دارد که برخی از جاسوسان سازمان های استخباراتی کشورهای خارجی به هدف تطبیق برنامه های خود در افغانستان وارد حلقات صوفیه شده اند، ادعایی که از سوی صوفیان رد می شود.
آقای حسام گفت:"محافل صوفیانه یک بستر بسیار راحت برای دشمنان اسلام هم می توانند شوند.دشمن می تواند در لباس آنها وارد شود، چون جوامع غیراسلامی اکثرا به تصوف علاقه زیاد دارند."
او افزود:"ما شاهد هستیم که انگلیس ها در گذشته به شمول افغانستان در پاکستان و هندوستان خانقاه داشتند. کا گ ب، سازمان استخباراتی شوروی وقت هم در زمان تجاوز به افغانستان در این کشور خانقاه ساخت و عناصر خانقاهی آن تا هنوز معلوم الحال است."
اما تنها تجاوز شوروی و روی کار آمدن حکومت دست نشانده آنها در افغانستان عامل متحول شدن تصوف در این کشور نشد، بلکه راه یافتن عقاید وهابیت در میان برخی از مجاهدین در سالهای جهاد نیز یکی از عوامل این امر است.
رویارویی با وهابیت
در سالهای جهاد بود که اختلاف نظرها میان صوفیه و متشرعین، که پیش از آن از سوی شماری معدودی از افراد مطرح می شد، گسترش یافت.
داود اعظمی سردبیر برنامه های بی بی سی در افغانستان، که در عرصه تصوف پژوهش کرده است، می گوید که این اختلافات پس از آن افزایش یافت که شماری از مجاهدین از مدارس مذهبی که از سوی گروه های وهابی تمویل می شدند، فارغ التحصیل شدند.
آقای اعظمی گفت:"افغانستان یکی از معدود کشورهایی است که در این جا اختلاف فکری میان متشرعان و اهل تصوف بسیار کم بوده و اصلا وجود نداشته است. اکثر علمای افغانستان صوفی بوده اند، اما در سالهای جهاد، زمانی که دهها هزار نفر از کشورهای عربی بخاطر جهاد وارد افغانستان شدند، با خود عقاید مختلف از جمله مذهب وهابیت را نیز وارد افغانستان کردند."
او افزود:"وهابیت یک عقیده رفورمیست (اصلاح طلب) است که در عربستان امروزی به وجود آمده و وهابی ها از دین اسلام تعبیر لفظی دارند. آنها در بسیاری از موارد اعمال صوفیه را رد می کنند."
"حالا به نظر می رسد که وهابیت در افغانستان پیروان زیادی پیدا کرده و ما در سالهای جهاد شاهد بوده ایم که اختلاف نظرها میان صوفیان و متشرعان بیشتر شد و پس از سالهای جهاد این اختلاف نظرها گسترش یافت و در زمان حاکمیت طالبان در افغانستان این تنش به اوج خود رسید و حالا هم این اختلاف نظرها با همان گستردگی در افغانستان پا برجا است."
صوفیان و طالبان
گروه طالبان، که به تندروی مشهور است و در زمان تسلط خود بر افغانستان قوانین سختگیرانه خود را در این کشور به اجرا گذاشته بودند، از دیگر پدیده های دهه های اخیر است که تصوف در افغانستان از آن تاثیر پذیرفته است.
هرچند شماری از طالبان خود اهل صوفیه بوده اند، اما در زمان حاکمیت رژیم آنها در افغانستان، برگزاری مجالس صوفیه به خصوص سلسله چشتیه که موسیقی را وسیله ای برای نزدیک شدن به خدا می دانند، محدود شده بود.ولی با آن هم شماری از پیروان شاخه چشتیه در افغانستان، به خصوص در کابل با استفاده از آلات موسیقی مجلس خود را برگزار می کردند.
محدودیت های کنونی
اما در حال حاضر، که افغانستان دچار مشکلات مختلف سیاسی، اجتماعی و امنیتی است، اهل صوفیه در این کشور در چه وضعیتی قرار دارند؟
سید محمود گیلانی، یکی از خلفای سلسله قادریه می گوید که به دلیل مشکلات مختلف، از جمله مشکلات امنیتی برگزاری جلسات صوفیه در مناطق مختلف افغانستان محدود شده است.
آقای گیلانی گفت:"امروز هم با مشکلاتی مواجه هستیم، ما اجتماعات بزرگ تصوفی را برگزار نمی توانیم، به دلیل این که جنگ ادامه دارد، ناامنی است و یک اجتماع بزرگ در یک قریه باعث ایجاد اشتباه شده می تواند هم از طرف حکومت و هم از طرف نیروهای خارجی مستقر در این کشور. ما شاهد بوده ایم که محافل عروسی به ظن اجتماع مخالفان هدف بمباران قرار گرفته است. بنا بر این، هنوز هم تهدیدها وجود دارد."
آقای گیلانی همچنین گروه های افراطی را نیز تهدیدی برای تصوف و اهل صوفیه می خواند، به دلیل این که، به گفته این مرشد طریقت، تصوف در تضاد با افکار افراطی قرار دارد.
آقای گیلانی گفت:"افراطگرایی هم تهدیدی دیگر در برابر صوفیه است. ما در برخی از مناطق ناامن می بینم که شماری از افراد صوفیه را بر ضد خود فکر می کنند. چون می دانند که در اجتماعات تصوفی به مردم راه حق و باطل نشان داده می شود. تصوف کشتار مردم را رد می کند و تاکید بر تامین صلح و برادری میان مسلمانان می کند."
او همچنین گفت:"در حال حاضر مخالفان دولت به بهانه های مختلف مردم را به قتل می رسانند. آنها تصوف را برای خود تهدید میدانند. بنابر این، بدون شک تصوف در سالهای اخیر سخت متأثر شده است."
هرچند به گفته برخی از متشرعین، رهروان تصوف به "بیراهه روان اند"، اما اهل صوفیه می گویند در حال حاضر معنویتگرایی افراطی در تقابل با مادیگرایی افراطی در سراسر جهان رواج یافته است، تصوف واقعی، پاسخی است به این مشکلات.منبع:سایت بی بی سی