سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دینی،سیاسی، خبری
ای منتهای آرزو ! آیا مرا به آتش می سوزانی ؟ پس امیدم چه می شود ؟ پس آن گاه دوستی ام چه می شود ؟ [امام سجّاد علیه السلام]
>>عزیزالله کاظمی ( یکشنبه 90/3/15 :: ساعت 11:58 صبح)

دادگاه ویژه مبارزه با مخدر افغانستان یک زن ایرانی را به اتهام قاچاق مواد مخدر به 20 سال حبس محکوم کرده است.این دادگاه روز شنبه، 14 جوزا/خرداد اعلام کرد که این زن ـ که نامش فاش نشده ـ هنگام انتقال 9 کیلو گرم هروئین از افغانستان به ایران در بندر اسلام قلعه در غرب افغانستان بازداشت شده است.
احمد خالد موحد، سخنگوی دادگاه ویژه مبارزه با مواد مخدر گفته است که دادگاه این زن را در جلسه علنی به تحمل 20 سال زندان محکوم کرده است.آقای موحد گفته که این زن بر اساس شواهد و مدارک ثابت کننده جرم محکوم شده است.او افزوده است که فرد محکوم شده حق فرجام خواهی در دادگاه استیناف و درخواست تجدید نظر در مورد رای صادر شده علیه خودش را در دادگاه عالی دارد.پیش از این هم این دادگاه دهها تن را به اتهام دست داشتن در قاچاق مواد مخدر محکوم به حبس کرده و چهار روز پیش هم ? تن را به تحمل تا 20 سال زندان محکوم کرده است.این نخستین مورد است که این دادگاه یک زن ایرانی را به اتهام قاچاق مواد مخدر محکوم به حبس طولانی مدت می کند.
این در حالی است که کمیسیون جهانی سیاستگذاری مقابله با مواد مخدر، اخیرا با انتشار گزارشی اعلام کرده که جنگ علیه مواد مخدر در جهان با شکست روبرو شده است.در این گزارش، افغانستان از تولیدکنندگان اصلی هروئین در جهان دانسته شده است که "آسیب‌رسان‌ترین" نوع مواد اعتیادآور رایج در جهان و معتادان آن از پرهزینه‌ترین معتادان برای دولتها محسوب می‌شود.


  نوشته های دیگران ()
>>عزیزالله کاظمی ( جمعه 90/3/13 :: ساعت 6:57 عصر)

بر اساس گزارش ها از یمن، علی عبدالله صالح، رئیس جمهوری این کشور بر اثر حمله راکتی به کاخ ریاست جمهوری در صنعا زخمی شده است. با این حال مقام‌های دولتی یمن می گویند که حال آقای صالح خوب است و به زودی در تلویزون این کشور خطاب به مردم سخنرانی خواهد کرد.
گزارش‌هایی نیز از زخمی شدن نخست وزیر و رئیس پارلمان یمن و کشته شدن چهار محافظ منتشر شده است.ساعاتی پیش دو راکت از طرف نیروهای مسلح قبیله ای به سوی کاخ ریاست جمهوی یمن در صنعا، پایتخت این کشور شلیک شد.
حمله به کاخ ریاست جمهوری یمن در پی بالا گرفتن تنش و درگیری میان نیروهای علی عبدالله صالح و گروه‌های مسلح قبیله‌ای در روزهای گذشته صورت گرفت.


  نوشته های دیگران ()
>>عزیزالله کاظمی ( جمعه 90/3/13 :: ساعت 12:12 عصر)

میت رامنی، فرماندار پیشین ایالت ماساچوست آمریکا رسما نامزد مبارزات درون حزبی جمهوریخواهان برای انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 شده و گفته است باراک اوباما در سیاست های خود شکست خورده است.
مطابق گزارش بی بی سی، او روز پنجشنبه طی یک سخنرانی در ایالت نیوهمشایر آقای اوباما را مسئول مشکلات اقتصادی آمریکا از جمله معضل بیکاری دانست.آقای رامنی گفت که اگر انتخاب شود آمریکا را کشور شماره یک جهان از نظر ایجاد شغل خواهد کرد.وی که بازرگان ثروتمندی است در حال حاضر نامزد پیشرو حزب جمهوریخواه است.او موفقیت زیادی در جمع آوری کمک های مالی داشته و فرد با تجربه ای در مبارزات انتخاباتی محسوب می شود.اما آقای رامنی هنوز باید بتواند پشتیبانی گروه های مختلف محافظه کار را جلب کند.
نیوهمشایر یکی از ایالت های مهم مبارزات درون حزبی در آمریکا است و انتخابات مقدماتی آن در فوریه برگزار می شود.
تحلیلگران می گویند سخنرانی آقای رامنی به گونه ای تنظیم شده که نظر مساعد محافظه کارانی را که در ایالت های کلیدی دیگر آیووا و کارولینای جنوبی با نفوذ هستند، جلب کند.
او گفت: "در دوران پرزیدنت اوباما دولت آنقدر بزرگ شده که 40 درصد از اقتصاد ما را مصرف می کند."آقای رامنی افزود: "ما نمی دانستیم پرزیدنت اوباما چه رئیس جمهوری خواهد بود. ... اکنون در سومین سال دوره چهار ساله او، ما بیش از هر چیز قول و شعار دیده ایم."او گفت که اگر رئیس جمهور شود بودجه فدرال را متوازن می کند و هزینه های فدرال را به 20 درصد از تولید ناخالص ملی کاهش می دهد.
این دومین بار است که آقای رامنی نامزد ریاست جمهوری می شود.او در سال 2008 در رقابتهای مبارزات انتخاباتی حزب جمهوریخواه در مقابل سناتور جان مک کین شکست خورد و چهار سال گذشته را صرف جلب حمایت جمهوریخواهان و آمادگی برای انتخابات سال 2012 کرده است.
به گفته تحلیلگران یکی از مشکلات اصلی آقای رامنی این است که هنگام فرمانداری در ایالت ماساچوست، قانون بیمه بهداشتی اجباری را تنظیم و اجرا کرد که شبیه اصلاحات جنجال برانگیز آقای اوباما است.بیشتر جمهوریخواهان حملات شدیدی به طرح آقای اوباما برای بیمه اجباری کردند.
او همچنین مشهور است که ثبات سیاسی لازم را ندارد و گاهی بعنوان جمهوریخواه میانه رو و لیبرال ظاهر می شود و گاهی مواضع راست افراطی می گیرد.
آقای رامنی همچنین پیرو مذهب مورمون ها است که برای بعضی مسیحیان انجیلی (تبشیری) نگران کننده است.
فهرست نامزدهای حزب جمهوریخواه به تدریج بلندتر می شود. علاوه بر آقای رامنی، نیوت گینگریچ رئیس پیشین مجلس نمایندگان آمریکا و تیم پالنتی فرماندار پیشین ایالت مینه سوتا هم تاکنون از این حزب اعلام نامزدی کرده اند.انتظار می رود سارا پی لین نامزد معاونت ریاست جمهوری جمهوریخواهان در انتخابات گذشته نیز بزودی وارد صحنه رقابت های درون حزبی شود.


  نوشته های دیگران ()
>>عزیزالله کاظمی ( پنج شنبه 90/3/12 :: ساعت 11:25 صبح)

به گزارش تابناک، ماهنامه پاسدار اسلام در شماره جدید خود ویژه‌نامه‌ای درباره  امام خمینی(ره) منتشر کرد.در یکی از مطالب، خاطراتی خواندنی از خانم زهرا مصطفوی دختر بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران منتشر شده است که متن آن در ذیل می‌آید:
گردش به سمت گل‌ها
- امام نسبت به مسئله محرم و نامحرم و برخورد با نامحرم، بسیار مقید بودند. من حدوداً 11سال داشتم و هنوز چادر چیت سر می‌کردم. آقای اشراقی (داماد اول امام) ما را دعوت کرده بودند و من همراه ایشان به مهمانی رفتم. آقای اشراقی باغچه‌ای داشتند که در وسط آن معبری بود و آنجا دو سه تا صندلی گذاشته بودند که در آنها امام و آقای اشراقی روی صندلی نشسته‌اند. آن روز کسی در را باز کرد و خود آقای اشراقی به استقبال آمدند. ما به خاطر قضیه نامحرم بودن، جلوی شوهر خواهرها نمی‌امدیم. من یکه خوردم و از امام پرسیدیم: «سلام بکنم؟» امام گفتند: «واجب نیست». من چون خجالت می‌کشیدم با آقای اشراقی روبه‌رو بشوم و سلام نکنم، از مسیر خارج شدم و رفتم میان علف‌ها و گیاهان باغچه و از آن معبر نرفتم تا با ایشان روبه‌رو نشوم.
الان هم منزل ما این‌طوری است که مردها و زن‌ها به خاطر مهمانی دور هم نمی‌نشینند، مگر به خاطر مراسم و مسائل جدی شرعی. بعد از انقلاب خود من در تلویزیون، سمینارها، سخنرانی‌ها و جلساتی که آقایان و خانم‌ها حضور داشتند، حضور فعال داشتم و امام هرگز نگفتند نروید و این کار را انجام ندهید، ولی در همان دوران اگر شوهر خواهرم می‌آمدند، این طور نبود که سفره زن‌ها و مردها یکی باشد. رفت‌وآمد بود اما مردها جدای از زنان در اتاق‌های مختلف پذیرایی می‌شدند.
* سفره محرم و نامحرم جدا بود
- تا آخرین لحظه زندگی امام،‌ همواره سفره محرم و نامحرم جدا بود. یک بار مادرم به امام گفته بودند: «ما امشب منزل نفیسه خانم - دختر بزرگ آقای اشراقی - دعوت داریم». امام فکر کرده بودند که در منزل نفیسه خانم، همسرش و شوهر خواهرهایشان هستند و مرد و زن با هم هستند و به مادرم گفته بودند: «این مجلس، مجلس حرام است. شما می‌خواهید به مجلس حرام بروید؟» مادرم گفته بودند: «همه به من محرم هستند.» امام گفته بودند: «به دخترها که محرم نیستند.» مادر گفته بودند من می‌روم که به همه مردها محرم هستم (دامادها و احمد) امام در این مورد بسیار دقت می‌کردند.
* امام به خواهرم دیه دادند!
آنچه از دوران بچگی یادم هست، این است که من حدود 8 ساله بودم، خواهرم ده سال و خواهر بزرگترم (همسر آقای اشراقی) 12 سال داشت. ما با بچه‌های منزل همسایه سمت چپ‌ خانه که منزل آقای کمالوند بود، عروسک‌‌بازی می‌کردیم... گاهی هم گرگم به هوا بازی می‌کردیم. امام به ما گفته بودند منزل آقای کمالوند نرویم.
ایشان از علما و از دوستان امام بودند. این دوستی هم قصه جالبی دارد. به ما گفته بودند به آنجا نروید. هر وقت می‌خواهید بازی کنید، دخترشان - که اسمش طاهره‌خانم بود - بیاید پیش شما. پشت‌ بام‌های منزل ما به یکدیگر راه داشت. ما همگی بچه بودیم، ولی آنها نوکر 14-15ساله‌ای داشتند که به تازگی صدایش دورگه شده بود. به همین جهت آقا دستور داده بود شما نباید به منزل آنها بروید. وقتی آقا از مسجد سلماسی برمی‌گشتند و به طرف منزل می‌آمدند، از پشت کوچه صدای گرگم به هوای ما بچه‌ها را شنیدند. وقتی به منزل آمدند، از کارگرمان - زیور - پرسیدند: «بچه‌ها کجا هستند؟» او جواب داد: «منزل آقای کمالوند.» گفتند: «برو بگو بیایند.» ما خیلی ترسیدیم. برگشتیم به منزل و سه‌تایی توی زیر زمین رفتیم، خطاب امام، بیشتر به خواهر بزرگترم بود که مکلف شده بود. امام یک چوب نازک خشک را برداشتند و محکم به لبه دیوار زیرزمین زدند و گفتند: «من نگفتم نروید؟ چرا رفتید؟» بسیار هم عصبانی بودند. چوب شکست و یک تکه‌اش به پای خواهرم خورد. بلند شدیم و به اتاق رفتیم و من دیدم پای خواهرم کمی کبود شده است.
شب به آقا گفتم: «خرده چوبی که به دیوار زدید و شکست، به پای صدیقه خورده و پایش کبود شده.» امام پرسیدند: «واقعا؟» گفتم: «بله.» گفتند: «برو بگو بیاید.» صدیقه خانم آمد و امام پایش را دیدند و به او دیه دادند! من به خودم گفتم ای کاش پای من کبود شده بود! امام تا این حد روی مسائل شرعی دقت داشتند، در حالی که بچه‌شان بود و عمداً هم نزده بودند. با همه انس و توجه و محبتی که امام داشتند، ما از ایشان خیلی حساب می‌بردیم. البته حق با ایشان بود من خیلی شلوغ بودم.
آغوش مهربان آقا
- شاید اولین خاطره‌ای که از دوران کودکی به یادم مانده، به خاطر لذتی که از حضور امام می‌بردم. این است که امام شب‌ها زیر کرسی می‌نشستند و من که یک دختر چهار پنج ساله بودم، می‌رفتم زیر کرسی و سرم را از زیر بغل ایشان بیرون می‌آوردم و چون بچه شیطانی هم بودم، خیلی وول می‌خوردم، ولی ایشان دلشان نمی‌آمد به من بگویند برو؛ فقط نگهم می‌داشتند که خیلی شلوغ نکنم. گاهی هم دستی به سر و صورتم می‌کشیدند. من چون خیلی از این کار لذت می‌بردم که در آغوش پدر باشم، نمی‌رفتم. ایشان هم نمی‌گفتند برو، ولی دست و پایم را می‌گرفتند که خیلی شلوغ نکنم. خیلی با خوشرویی و محبت با من رفتار می‌‌کردند ومن از این کارشان خیلی لذت می‌بردم؛ لذا اولین خاطره‌ای که از دوران بچگی یادم می‌آید این است که شب‌ها دور کرسی می‌نشستیم و بسیاری از اوقات من شام خوردم را هم همان‌جا و همراه امام می‌خوردم.
* برنامه ثابت امام برای بازی با کودکان
- بیش از آنکه تصور کنید حضرت امام اهل محبت بودند. بچه بودم و یک روز در حیاط نشسته بودیم، به من گفتند: «اگر توانستی این مداد را با دست راستت به دیوار بزنی، من به تو جایزه می‌دهم.» من گفتم: «اینکه کاری ندارد.» گفتند: «بینداز.» من هم مداد را دادم به دست راستم و پرت کردم به طرف دیوار و بعد گفتم: «جایزه‌ام را بدهید.» امام گفتند: «با دستت پرت نکردی.» گفتم: «چرا! با دستم پرت کردم.» گفتند: «نخیر! دستت هنوز به بدنت هست!» من تازه متوجه شدم که دارند با من شوخی می‌کنند.
امام برای بازی با ما وقت خاصی داشتند. صبح‌ها در منزل تدریس می‌کردند و طلاب می‌آمدند. نیم‌ساعت به اذان ظهر مانده، طلاب می‌رفتند و امام می‌آمدند به حیاط و یک ربع با ما بازی می‌کردند. ما هم می‌دانستیم و از قبل جمع می‌شدیم. ما معمولاً از گِل باغچه تیله درست می‌کردیم و می‌گذاشتیم خشک می‌شدند، بعد با آنها تیله‌بازی می‌کردیم و هرکس می‌توانست تیله بیشتری را بزند، برنده بود. البته بازی‌های گوناگونی از جمله گرگم‌ به هوا بازی می‌کردیم. ایشان می‌نشستند و یک نفرمان سرش را در دامن ایشان می‌گذاشت و بعد همه می‌رفتند و قایم می‌شدند، بعد آن فرد بلند می‌شد و دنبالمان می‌گشت. امام به ضعیفترها کمک هم می‌کردند. من از همه شلوغ‌تر بودم و یکی از خواهرهایم (خانم آقای اشراقی) با اینکه چهار سال از من بزرگتر بود، آرامتر و مظلومتر بود و زبر و زرنگی مرا نداشت. گاهی اوقات می‌رفتم بالای درخت کاجی که در منزلمان بود و آنجا قایم می‌شدم. کسی سرش را بلند نمی‌کرد به آنجا نگاه کند. امام می‌دانستند که بچه‌ها نمی‌‌توانند مرا پیدا کنند و با سرشان اشاره می‌کردند، یعنی آنجا را نگاه کن و جای مرا لو می‌دادند. گاهی اوقات هم زیر عبایشان قایم می‌شدیم.
امام عصرها هم برای تدریس به مسجد سلماسی قم در کوچه آقازاده می‌رفتند و تقریباً نیم‌ساعت به اذان مغرب که آفتاب هنوز بالای دیوار بود، به منزل برمی‌گشتند و ما منتظرشان بودیم. می‌آمدند و یک ربع با ما بازی می‌کردند و بعد سراغ کارهای خودشان می‌رفتند.
امام سر شب شام می‌خوردند، به قولی سه از غروب رفته، گاهی قبل و گاهی بعد از شام می‌آمدند و با ما بازی می‌کردند. اوایل کودکی بازی بود و بعد به تدریج تبدیل به کتاب خواندن شد. من در 13-14 سالگی خیلی اهل مطالعه بودم و کتاب‌های رمان و تاریخی را غالباً بلند می‌خواندم و بقیه گوش می‌دادند. بزرگتر که شدیم، امام معما و چیستان یا مسئله‌ای مطرح می‌کردند و ما سعی می‌کردیم پاسخ آنها را پیدا کنیم. گاهی اوقات هم نمی‌توانستیم جواب بدهیم.
* دفاع امام از کوچک‌ترها
- یادم هست 10-11 ساله بودم و حاج‌آقا مصطفی شاید 21-22 ساله بود. به من گفت: «یک لیوان آب به من بده.» امام نشسته بودند. من شانه‌هایم را بالا انداختم و گفتم: «نمی‌خواهم». حاج‌آقا مصطفی ناراحت شد و آمد طرف من که مرا دعوا کند. امام به من اشاره کردند که فرار کن. داداش دید و گفت: شما این جور می‌کنید که گوش به حرف نمی‌دهد.» آقا گفتند: «اگر گوش به حرفت بدهد، امروز می‌گویی یک لیوان آب بده، پس فردا می‌‌گویی کفش‌هایم را جلوی پایم جفت کن!»
* مصطفی بر فراز گلدسته!
- همراه خانم (مادرشان) در صحن حضرت معصومه سلام ‌الله علیها بودم. حدود8-9 سال داشتم و داداش 18-19 ساله بودند. خانم سرشان را بلند کردند و توجه کردند که یک نفر روی مناره کله معلق ایستاده است. اولین حرفی که خانم زدند این بود که گفتند: «خوش به حالش!» خانم خیلی شاداب و دلشاد بودند. همه نگران شدند، ولی خانم گفتند: «فکر می‌کنم مصطفی باشد. غیر از مصطفی کسی جرأت نمی‌کند آن بالا برود و معلق بزند!» جالب این است که خانم‌ نگران نشدند و اصلاً اهل این‌جور نگرانی‌ها نبودند. بقیه خیلی نگران شدند، ولی ایشان ابداً.
* امام به من گفتند: کودتاچی!
ما اغلب برای ناهار آبگوشت داشتیم، چون امام آبگوشت دوست داشتند، ولی من اصلاً آبگوشت دوست ندارم و در منزل همسرم هم جز چندباری که نوه‌هایم آمدند و خواستند برایشان درست کنم، آبگوشت درست نکرده‌ام. یک بار که حدوداً 9 - 8 ساله بودم در فصل تابستان بود و امام وضو گرفته بودند و داشتند از پله بالا می‌آمدند و من ظرف گوشت کوبیده دستم بود. چشمم که به آقا افتاد، بشقاب را به طرف دیوار پرت کردم و گفتم: «کی گفته هر کس بزرگتر است،‌ باید حرف، حرف او باشد؟ شما چون بزرگترید و آبگوشت دوست دارید، من هم باید آبگوشت بخورم؟» ایشان آمدند بالا و به خانم گفتند: «بچه‌ها را بنشانید و از آنها بپرسید چه غذایی دوست دارند و هر روز مطابق میل یکی از آنها غذا بپزید». البته به من لقب «کودتاچی» دادند و گفتند تو کودتا کردی!
* خواهش امام از من: به چین نرو!
- چند سال قبل از فوت امام مرا به چین دعوت کردند که بروم آنجا و صحبت کنم. سر سفره بودیم و ایشان به خاطر قلبشان به دستور دکتر پشت میز کوچکی می‌نشستند و غذا می‌خوردند. من خیلی عادی و معمولی گفتم: «من هفته دیگر به چین می‌روم. مرا دعوت کرده‌اند.» حرف‌های دیگری زده شد و گذشت. چند دقیقه بعد، امام به من گفتند: «فهیمه (مرا در منزل فهیمه صدا می‌زنند) بیا!» بعد گفتند: «سرت را بیاور پایین.» من کنار ایشان ایستاده بودم. گوشم را نزدیک دهانشان بردم. امام گفتند: «می‌خواهم از تو خواهش کنم به چین نروی.» من مکثی کردم و گفتم: «چشم»، ولی حقیقتش این است که کمی به من برخورد که چرا ایشان همان وقت به طور عادی این مطالب را نگفتند. مثلاً نگفتند مصحلت نیست و نرو و چرا این‌جور گفتند. وقتی غذا خوردن تمام شد و ایشان خواستند به اطاقشان بروند، من همراهشان رفتم و گفتم: «می‌خواهم از شما گله کنم.» پرسیدند: «چرا؟» جواب دادم: «شما فکر می‌کنید اگر مرا منع کنید گوش نمی‌کنم؟ همان‌جا به من می‌گفتید نرو، مصحلت نیست. من هم قبول می‌کردم. لازم نبود مرا صدا بزنید و درِ گوشم بگویید.» گفتند: «آدم وقتی می‌خواهد چیزی را به کسی بگوید، باید به کف پای او بگوید؟ باید درِ گوشش بگوید!» فهمیدم می‌خواهند از در شوخی درآیند. گفتم: «هم من می‌دانم منظورم چیست، هم شما می‌دانید!»
* دقت و مراعات ظریف
- نکته دیگری که یادم آمد از دوره‌ای است که امام کسالت داشتند. حدود ده روز قبل از رحلتشان بود. امام بیمار بودند و باید در بیمارستان بستری می‌شدند. امتحان جامع دکترا هم داشتم. امام هم قرار بود فردای آن روز به بیمارستان بروند. من وقتی وارد منزل شدم، ایشان داشتند با مادرم شام می‌خوردند. شنیدم که گفتند: «به فهیم نگویید.» من همان‌جا متوجه شدم که ایشان می‌خواهند به بیمارستان بروند، منتها ایشان به دیگران توصیه می‌کردند به من نگویند که حواسم برای امتحان پرت نشود. من به روی خودم نیاوردم که می‌دانم. آمدم و نشستم و صحبت کردیم و شب به منزل برگشتم.
صبح فردا دلم نیامد که نروم و امام(ره) را نبینم. از آن طرف هم از بیمارستان گفته بودند جواب آزمایش حاضر نیست و باید فردا برای عمل بیایید. من این را نمی‌دانستم. وقتی آمدم و وارد اتاق شدم، فکر کردم امام را می‌خواهند به بیمارستان ببرند. به روی خودم هم نمی‌آوردم که می‌دانم. به محض اینکه وارد شدم، امام دستشان را باز کردند و گفتند: «خیالت راحت‌! قرار نیست به بیمارستان بروم.» پرسیدم: «جدی می‌گویید؟» یادم نیست عین جمله‌شان چه بود، اما آن را جوری ادا کردند که من باور کردم که قرار نیست اصلاً به بیمارستان بروند و با کمال آرامش رفتم و امتحانم را دادم و برگشتم و تازه فهمیدم که قرار است فردای آن روز بروند. این‌قدر دقیق بودند که من از نظر روحی لطمه نخورم و امتحانم خراب نشود.
* بیشترین ناراحتی امام از آقای منتظری و ماجرای قطعنامه بود
- من اصلاً در مورد قضیه آقای منتظری ناراحت نشدم و فکر می‌کردم حق همین است که امام ایشان را کنار بگذارند، چون دیده بودم که امام چقدر از دست ایشان اذیت شدند. رنج امام حد و اندازه نداشت. باورشان نمی‌شد کسی که آن‌قدر مبارز و متدین بوده، این‌طور تحت تأثیر قرار بگیرد. فوق‌العاده زیاد هم تلاش کردند تا ایشان را از بعضی ارتباطات و کارها منع کنند. امام کمتر مسائل بیرون را در اندرون نقل می‌کردند، ولی در ارتباط با ایشان از بس منقلب و ناراحت بودند، می‌آمدند و می‌گفتند.
من در طول زندگی امام، دو بار ناراحتی فوق‌العاده زیاد ایشان را دیدم. یک بار همین قضیه آقای منتظری بود که امام خیلی اذیت شدند، یکی هم قبول قطعنامه. من تهران نبودم و از تلویزیون خبر برکناری آقای منتظری را شنیدم. خوشحال شدم و فکر می‌کردم حق همین بود و ایشان نباید جانشین امام باشند. خدا شاهد است همان روز اول بعد از رحلت امام با آن همه ناراحتی از آن مصیبت بزرگ، وقتی شنیدم که آقای خامنه‌ای انتخاب شده‌اند، قلباً خوشحال و آرام شدم و گویی مرگ پدر را فراموش کردم. حتی کسی به من گفت: «خوشحالی می‌کنی که جای پدرت جانشین انتخاب شد؟» گفتم: «این حرف چیست؟ بالاخره هر کسی رفتنی است، ولی شخص بسیار خوبی جای ایشان آمد». تا الان هم معتقدم بهترین فرد، ایشان بودند و هستند. ان‌شاءالله که عمر طولانی داشته باشند.
* نظر امام درباره رهبری آیت‌الله خامنه‌ای
- به خاطرم هست، 3-4 روز بعد از جریان آقای منتظری که ایشان از قائم مقامی کنار رفتند، پیش امام نشستم و گفتم: «اگرچه زشت است که من این حرف را بزنم، اما بالاخره آدمیزاد از این دنیا می‌رود و من به نظرم می‌رسد فردی را نداریم که جانشین شما باشد. آیا بهتر نیست که شورایی باشد؟» تا این حرف را زدم، گفتند: «چرا نداریم؟» گفتم: «به نظر می‌آید چنین فردی نیست.» گفتند: «چرا، آقای خامنه‌ای.»
صرف‌نظر از سخن امام، من واقعاً و قلباً به رهبر معظم انقلاب اعتقاد دارم. خدا شاهد است که این اعتقاد قلبی من است که الان بهترین فرد را داریم و چه انتخاب خوبی بود. هیچ‌کس نمی‌توانست این طور محکم در برابر آمریکا و دشمنان بایستد و از ملت دفاع کند. گاهی اوقات وقتی ایشان مطلبی را می‌گویند، خیلی یاد امام می‌کنم و می‌بینم گویا همان گفته‌هاست. من بسیار به ایشان اعتقاد دارم و لذا هرچه بگویند اطاعت می‌کنم.
من معتقدم که در رأس یک کشور اسلامی قطعاً باید ولی فقیه باشد و فقط ولی فقیه است که می‌تواند به معنای حقیقی، کشور را حفظ کند؛ انتخابی هم که مردم به صورت مستقیم یا غیر مستقیم می‌کنند، انتخاب درستی است. مردم تشخیص درستی دارند.


  نوشته های دیگران ()
>>عزیزالله کاظمی ( چهارشنبه 90/3/11 :: ساعت 12:28 عصر)

جسد یک روزنامه نگار پاکستانی که در نوشته های خود به ارتباطات احتمالی میان ارتش پاکستان و القاعده اشاره کرده بود درشرق پاکستان یافت شده است.سید سلیم شهزاد، چهل ساله از روز یکشنبه ناپدید شده بود.خانواده او امروز گفتند که خودروی او در منطقه مندی بهاالدین در استان پنجاب کشف شده است.
پلیس پاکستان می گوید خانواده آقای شهزاد، جسد او را که از داخل کانالی بیرون کشیده شده بود، شناسایی کرده اند.پلیس می گوید اثرات شکنجه بر روی بدن این روزنامه نگار دیده می شود.آقای شهزاد برای یک خبرگزاری ایتالیایی و سایت تحلیلی "آسیا تایمز" کار می کرد.او روز یکشنبه برای شرکت در یک برنامه گفت و گوی تلویزیونی از منزل خود در اسلام آباد خارج شد و از آن پس از او خبری نشد.
آقای شهزاد روز جمعه در سایت آسیا تایمز در یادداشتی تحلیلی نوشت که دلیل حمله القاعده به پایگاه دریایی پاکستان، پیشگیری از بازداشت افسرانی بود که متهم به داشتن رابطه با القاعده هستند.علی حسن، تحلیلگر ارشد دیدبان حقوق بشر در واکنش به انتشار خبر مرگ این روزنامه نگار گفته است که سید سلیم شهزاد از سوی مقام های سازمان اطلاعات پاکستان (آی اس آی) به دلیل چاپ این مطلب تهدید شده بود.آقای حسن گفته است که این روزنامه نگار پاکستانی به دیدبان حقوق بشر گفته است که اگر اتفاقی برای او افتاد، باید رسانه ها را در جریان تهدیدها و اوضاع قرار داد.دیدبان حقوق بشر خواهان تحقیق در این باره شده است.
مطابق گزارش بی بی سی، روزنامه نگاران در پاکستان معمولا انتقادهای تند و تیزی از دولت مطرح می کنند اما دامنه این انتقادها معمولا ارتش را در بر نمی گیرد.در چند مورد روزنامه نگارانی که در باره پیکارجویان در مناطق قبیله ای و ارتباطات احتمالی آنها با ارتش و سازمان اطلاعات تحقیق کرده بودند، هدف قرار گرفته و کشته شده اند.کمیته دفاع از روزنامه نگاران می گوید پاکستان مرگبارترین کشور برای روزنامه نگاران در سال 2010بود.


  نوشته های دیگران ()
<      1   2   3   4      >
 
فهرست ها
 RSS 
خانه
ارتباط با من
درباره من
پارسی بلاگ

بازدید امروز: 46
بازدید دیروز:  3
مجموع بازدیدها:  76122
منوها
» درباره خودم «


دینی،سیاسی، خبری

» پیوندهای روزانه «

سلام [27]
[آرشیو(1)]


» فهرست موضوعی یادداشت ها «

شورای امنیت[2] . مجلس شورای اسلامی[2] . حمله اسرائیل[2] . خاتمی . خلیلزاد: آمریکا باید به بازی دوگانه پاکستان پایان دهد . دادگاه اسراییلی یک سگ را به سنگسار محکوم کرد . دلجویی آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی . رئیس سابق شین‌بت: نتانیاهو افکار عمومی اسرائیل را در مورد ایران . رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام . راهکارهای توجه و حضور قلب در نماز . رحلت . رحلت آیت الله العظمی سید محمد حسین فضل الله . رژیم صهیونیستی . رفتار با افغان‌ها و فرهنگ ایرانی . روز مادر . روزنامه ایندیپندنت و تماس های آدام وریتی با موساد بر سر ایران . روزنامه واشنگتن پست: نفوذ سیا به کاخ ریاست جمهوری افغانستان . روسپیگری دانشجویان در انگلستان ارائه خدمات جنسی . ریچل کری . زندگى نامه آیت الله العظمى سید محمد حسین فضل الله . ژنرال دیوید پترویوس جانشین مک کریستال . سالروز . سخنان . سخنان آقای رفسنجانی . سفربه غزه . سفیر روسیه در ناتو:حمله به ایران، تهدید مستقیم ماست . سکوت ننگین رسانه ای . سیدحسن خمینی . سیما سمر، باردیگر نامزد جایزه صلح نوبل شد . سکوت . شرع . شعار علیه کروبی . شعر . مجمع تشخیص مصلت نظام . محاصره غزه . محمدرضاباهنر . محکوم . مدرسه اقتصاد لندن (LSE) . مرجع تقلید . مردم غزه . مسیحیت . مظلومیت رسانه‏ای فدائیان شهید روز قدس . ممنوعیت تاجیکستان ازحضور نوجوانان درمساجد . ممنوعیت ورود افغانها در پارک کوهستانی صفه در اصفهان . مهم ترین اخبار شهر مقدس قم . میلاد . مکاتبات . نائب رئیس سابق . نامه ای محمدعلی انصاری . نامه سرگشاده بسیج دانشجویی دانشگاه امام‌صادق(ع) به مراجع تقلید . نامه‌ سرگشاده علی‌ مطهری به احمدی نژاد . نبیل رجب:معترضان بحرینی همین حالا هم پیروزند . نگاه مردم شناسانه به پشتونهای دو سوی دیورند . نهادی خیریه در بریتانیا جایزه سالانه‌اش را به یک زن افغان داد . نوه امام راحل(ره) . هسته ای . هشدار آیت‌الله مصباح یزدی از شکل گیری فراماسونری . هشدار احمدی نژاد . هفت وزیر پیشنهادی کرزی به مجلس . هند و افغانستان به امضای پیمان استراتژیک توافق کردند . واکنش رسمی جمهوری اسلامی ایران به قطعنامه1929 شورای امنیت . واکنش پاکستان . واکنش‌ها . وحشیانه . یورش پلیس به دفاتر کلیسای کاتولیک در بلژیک . یوسف رضا گیلانی نخست وزیر پاکستان . 'یک هزار میلیارد دلار' ارزش معادن افغانستان . کاریکاتور . کرزی و مرکل موافقتنامه استراتژیک امضا کردند . کشتی . کشتی "آزادی" . کشتی های امدادی . کلینتون . کمک های بشردوستانه . کودکان فقیر بریتانیا چگونه زندگی می‌کنند؟ . شکستن . صدیقه ای طاهره . ضرب و شتم پناهجویان عراقی توسط ماموران بریتانیا . طالبان به دنبال فرصت در افغانستان و پاکستان؟ احمد رشید نویسنده . طرح ترور حامد کرزی خنثی شد . عادت . عازم غزه . عایشه، دختر افغان صاحب بینی موقت شد . عبدالمالک ریگی به دار مجازات آویخته شد . عذرخواهی پاپ از قربانیان آزار جنسی کشیش های کاتولیک . علت دفن آیت الله منتظری در حرم حضرت معصومه(س) . غزنی . غزنی از نگاه دیگر؛ نمایشگاه عکس در غزنی . فاطمه زهرا . فاعتبروا یا اولی الابصار . فاعتبروا یا اولی الالباب . فرج . فردی که9 خارجی را در فرودگاه کابل کشت، 'با طالبان ارتباط نداشت' . فطرت . فقر در پاکستان فاجعه می‌آفریند . قانون اساسی . قطعنامه چهارم . گاردین:آمانو به اطلاعات تأیید نشده اعتماد می کند . گروه کشتار سربازان آمریکایی در افغانستان . گروه وین . گزارش تصویری . گسترش . متن . متن کامل . مثلث کرزی اوباما مک کریستال . مجلس افغانستان . Rachel Corrie . آزموده را آزمودن خطا است . آغاز ساخت صدها خانه یهودیان در کرانه باختری . آغاز مبارزات انتخابات پارلمانی افغانستان . آیت الله جوادی: با دین سیاست بازی نکنیم . آیت‌الله جوادی‌آملی: آل‌‌سعود و آل‌خلیفه کافر‌اند . آیت‌الله مکارم، قرضاوی را به مناظره فراخواند . اجلاس سیکا . احمدی نژاد . احمدی نژاد: فردوسی مکتب پیامبر گرامی اسلام را نجات داد . احیای فاشیسم (Fascism)، نژادپرستی(Racism)و آپارتاید(Apartheid) . اخلال . استقبال شیخ الازهر از فتوای رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای(دام عز . استقبال کرزی از پیام ملا عمر در باره ممنوعیت سوزاندن مدارس. کرز . اسناد توسعه شهری . اطلاعیه روابط عمومی دفتر هاشمی رفسنجانی . اظهارات دی میستورا و ادامه تظاهرات ها در افغانستان تری جونزکشی . اعتراض به رفتار مجلس افغانستان . اعتراض شدید هزاره ها به رای اخیر پارلمان افغانستان . اعلام آمادگی . اعلام همبستگی عزت ابراهیم با تظاهرکنندگان علیه نوری مالکی . افسر سابق سیا:احتمال شکار"جانور قندهار"با رخنه سایبری . 'افغانستان طرحی فدرال گونه نیاز دارد' . افغانستان فدرال؛ هیاهوی بسیار برای هیچ؟ . الفضل ما شهدت به الأعداء . ام ابیها . امام خمینی . امام زمان(عج) . انتشار فیلم هتک حرمت طالبان توسط آمریکایی ها ادرار بر جنازه های . انتظار . انتقاد آیت‌الله جوادی آملی از ترویج مکتب ایرانی . انتقاد رسول جعفریان از اظهارات احمدی نژاد در تاجیکستان . انتقادات . انفجار الخبر . ایران . برزیل . برگزیده سیاسی . به آتش کشیده شدن بیت آیت الله نوری همدانی . بیانیه . بیست و پنج نفر از زندانیان بگرام آزاد می شوند . پاسخ آیت‌الله‌سبحانی به شبهه یک فیزیکدان . پایتخت فرهنگی جهان اسلام2013 . پاکستان: مجبور به اطاعت از تحریم های آمریکا علیه ایران نیستیم . پدر معنوی طالبان: ژنرال حمید گل؛نصیرالله بابر؛ مولانا سمیع الحق . پشت‌صحنه 14خرداد . پول آمریکا در افغانستان 'به جیب طالبان می رود' . پیام آیت الله العظمی محقق کابلی(دامت برکاته) راجع به عملکرد شبکه . پیام شدید الحن آیت الله العظمی صافی به پادشاه عربستان . پیروی پاکستان از تحریم های آمریکا علیه ایران . تحریم ایران . تخریب دفتر آیت الله صانعی . تذکرات . ترکیه . تشرف آیت الله خامنه ای محضر مبارک امام زمان (عج) . تصاویر تلویزیونی . تصویب قطعنامه تازه علیه ایران . تظاهرات خونین در قندهار علیه جسارت کشیش آمریکایی . تلاش یک سرباز آمریکایی برای بمب گذاری در پایگاه نظامی . توان پرتاب 'صدها موشک' به اروپا . توصیه آیت الله جوادی . چند صد زندانی طالبان با حفر تونل از زندانی در قندهار گریختند . حذف تمجید از محمد حسین فضل الله از وبسایت وزارت خارجه بریتانیا . حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی . حمایت از طالبان .
» آرشیو مطالب «

اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
تیر 89
شهریور 89
مهر 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مهر 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
شهریور 91

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

دینی،سیاسی، خبری


» صفحات اختصاصی «

توافق حامد کرزی و ناتو در مورد خروج نیروهای خارجی

» لوگوی دوستان «