اخیرا دانشگاه مطالعات خاوری و آفریقایی لندن موسوم به "سواس" میزبان کنفرانس دو روزه ای تحت نام " بازنگری پشتونهای سوات" بوده است.
این کنفرانس که به ابتکار بخش مردم شناسی و جامعه شناسی این دانشکده برگزار شده بود، شماری زیادی از مردم شناسان و جامعه شناسان غربی را گردهم آورده بود.
مگنوس مرسدن استاد مردم شناسی در "سواس" و از سازمان دهندگان این کنفرانس گفت که هدف از برگزاری این نشست، بحث و گفتگوی مردم شناسانه و تاریخی در مورد عوامل تشکیل دهنده هویت پشتونها در افغانستان، پاکستان و منطقه است.
او در تشریح هدف این نشست گفت که " سیاستگذاران و تحلیلگران در سال های اخیر به پشتونها به عنوان منشاء مشکلات کنونی در افغانستان نگاه می کنند و تصور از پشتونها این است که آنان برای مقابله با بیگانگی و بیزاری سیاسی، به تعبیر طالبانی اسلام پناه می برند". به همین دلیل نیاز شدید احساس می شود تا نقش فرهنگ و هویت پشتون ها در شکل گیری ساختار سیاسی در افغانستان، پاکستان و منطقه موشگافانه تر بررسی شود".
آقای مرسدون گفت که نگاه تنگ نظرانه به این مسئله که طالبان تجسمی از داعیه های پشتونها در منطقه هستند، به معنی نادیده گرفتن نقش مهم اجتماعی و اقتصادی آنان است که در کنار دیگر گروه های قومی در منطقه ایفا کرده اند.
حکمرانان سوات، در طول دهه ها موفق شدند تا خود را از برچسب دست نشانده بودن، محافظت کنند اما رهبران افغانستان از عبدالرحمن خان گرفته تا حامد کرزی هیچ گاهی قادر به این کار نشدند.
دیوید ادواردز
کنفرانس با سخنان فریدریک بارث مردم شناس مشهور نروژی و استاد دانشگاه بوستون آمریکا آغاز شد. آقای بارث که خود تحقیقات مفصل مردم شناسانه در زمینه روند های سیاسی در دره سوات پاکستان در پنج دهه گذشته انجام داده است، بر اهمیت استفاده از تئوریهای مردم شناسانه برای حل معضلات سیاسی تاکید کرد. او گفت که سیر تحول تاریخی و سیاسی در میان پشتونهای سوات می تواند به عنوان یک نمونه تحقیق که نتیجه گیری از آن بر پشتونها در افغانستان و پاکستان قابل تعمیم باشد، مورد استفاده قرار گیرد.
اشرف غنی احمدزی که از طریق ویدیو کنفرانس صحبت می کرد، نظریات پروفیسور بارث در مورد پشتونهای سوات را مورد نقد و بررسی قرار داد و تصریح کرد که نباید تصویر ساختار سیاسی و اجتماعی پشتونها در سوات را بر همه پشتونها تعمیم داد.
اقای احمد زی گفت: " می خواهم یکبار دیگر به کار پربار پروفیسور بارث و دیگر مردم شناسان به ویژه طلال اسد و اکبر احمد عرض احترام کنم که تلاش ها یشان از یک سو به تئوریهای مردم شناسی غنا بخشیده است و از سوی دیگر دانش ما را از پشتونهای سوات به صورت مشخص و پشتونها به صورت عموم افزایش داده است. اما می خواهم بیافزایم که تاریخ مردم شناسانه پشتونها هنوز نانوشته است و این دانشمندان تنها مقدمه این تاریخ را نوشته اند. کار اصلی هنوز باقی مانده است."
ریچارد تپر استاد در دانشگاه "سواس" در مورد تحقیقاتی صحبت کرد که در دهه هفتاد میلادی روی قبیله درانی در شمال افغانستان انجام داده بود. آقای تپر گفت با وجود آنکه درانی ها در شمال افغانستان در آن زمان مسلمانان میانه رو بودند اما آنان از تفاوت های گسترده میان ایده آل های اسلامی و جنبه های عملی زندگی شان حتی در آن زمان ابراز نارضایتی می کردند".
آقای تپر گفت که درانی ها در آن زمان شیوه زندگی خود را، ترکیبی متعادل از ارزش های قبیله ای و ارزش های اسلامی توصیف می کردند اما در صورت بروز بحران، ارزش های قبیله ای در اولویت قرار داده می شد. پروفیسور تپر معتقد است که حضور شماری از درانی ها در جنگ های دهه نود میلادی و به خصوص در میان طالبان، نشان میدهد که حالا آنان ارزشهای اسلامی را ارزشهای قبیله ای تقدم بخشیده اند.
دیوید ادواردز از کالج ویلیامز در آمریکا، به تحلیل این موضوع پرداخت که چه درس هایی را می توان از "پشتونهای سوات" برای تحکیم مشروعیت سیاسی و مهار خشونت در افغانستان آموخت. او از حامد کرزی برای استفاده از "قوانین قدیمی بازی" برای جلب حمایت پشتونها در افغانستان تمجید کرد." حامد کرزی شاید به دلایل مختلف مورد انتقاد قرار داشته باشد اما واقعیت این است که او در موقعیت بسیار آسیب پذیر و دشواری قرار دارد:" من به این باورم که قسمت اعظم کمک های بین المللی که در هشت سال گذشته صورت گرفته، پیش از آنکه به افغانستان و مردم افغانستان رسیده باشد، به کیسه پیمان کاران سرازیر شده است. از سوی دیگر کرزی مانند بسیاری از دولتمداران پیشین افغانستان به منابع خارجی وابسته بوده است و این وابستگی آب به آسیاب مخالفان مسلح کرزی می ریزد که او را دست نشانده غربیها میدانند."
آقای ادواردز گفت: "حکمرانان سوات، در طول دهه ها موفق شدند تا خود را از برچسب دست نشانده بودن، محافظت کنند اما رهبران افغانستان از عبدالرحمن خان گرفته تا حامد کرزی هیچ گاهی قادر به این کار نشدند".
داکتر شاه محمود حنیفی پژوهشگر افغان و استاد دانشگاه جیمز مدیسون در آمریکا در سخنرانی اش به تاریخ چاپ متون پشتو و مقاومت در برابر آن پرداخت. او گفت که با وجودی ادعاهای مطرح شده در "پته خزانه" و نوشته های ناموجود "شیخ ملی"، این مشخص است که اثر مکتوب پشتو برای نخستین بار در زمان امپراطوری مغلی هند پدید آمده است: "بسیار جالب است که زبان مادری بایزید انصاری معروف به پیر روشان نویسنده نخستین اثر مکتوب پشتو یعنی خیرالبیان، _اورموری_ بوده است".
به گفته آقای حنیفی، قدامت نخستین آثار مکتوب پشتو به سده های پانزده و شانزده میلادی بر می گردد نه پیشتر از آن. پروفسور حنیفی با تشریح روند مکتوب شدن زبان پشتو در سده های هفده، هژده و نزدهم، نتیجه گیری کرد که با تمام این تلاش ها زبان پشتو به صورت گسترده غیر مکتوب باقی مانده است و این روند به دلیل حضور قدرتمند زبان فارسی همچنان ادامه خواهد یافت.
با وجودی ادعاهای مطرح شده در "پته خزانه" و نوشته های ناموجود "شیخ ملی"، این مشخص است که اثر مکتوب پشتو برای نخستین بار در زمان امپراطوری مغلی هند پدید آمده است
پروفسور حنیفی
پروفیسور نیل گرین از دانشگاه کالیفرنیا، در سخنرانی اش به اهمیت زبان اردو در شناخت پشتونهای افغانستان و پاکستان پرداخت و مدعی شد که برای تحقیق تاریخی در مورد افغانستان عصر امان الله خان و محمد نادر پادشاهان پیشین افغانستان، منابع موجود در زبان اردو، به مراتب بیشتر و معتبر تر از هردو زبان فارسی و پشتو است.
درین کنفرانس سخنرانان دیگر نیز به جنبه های مختلف ساختارهای قبیله ای، اقتصادی و سیاسی پشتونها پرداختند و تلاش کردند تا رابط? میان بحران های موجود و این ساختارها را بیابند.
اما چند نکته در مورد این کنفرانس قابل تامل بود. با آنکه این کنفرانس به عنوان یک تلاش علمی در پرداختن به تاریخ و فرهنگ پشتونها معرفی شد، اما در جریان کنفرانس تمرکز چندانی بر این بحث محوری دیده نمی شد.
شماری از کسانی که به عنوان مخاطب در این کنفرانس شرکت کرده بودند معتقد بودند که در بسیاری موارد بحث مردم شناسانه "پشتونها" با بحث بحران سیاسی افغانستان مخلوط می شد. نخست زمانیکه سخنرانان به بحران افغانستان اشاراتی می کردند طوری وانمود می شد که گویا افغانستان کشوری است که تنها در آن پشتونها سکونت دارند.
آنان همچنین به صورت مرتب کلمه "افغان" و "پشتون" را مترادف هم استفاده می کردند. سخنرانان همچنین به صورت کلی تلاش داشتند تا قبیله گرایی در افغانستان را توجیه کنند و آن را نتیجه یک روند طبیعی سیاسی جلوه دهند. مسئله دیگری که اشرف غنی احمد زی نیز به آن اشاره کرد، اتکای بیش از حد محققان به منابع غربی بود و ظاهرا" از منابع که پژوهشگران روسی، ایرانی و افغان نوشته اند، کمتر استفاده شده بود.منبع:
http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2010/06/100618_l09_pashton_historical_vew.shtml